هستی کوچولوی ما بستری شد
مامانی نمیدونی چه بهم گشت توی اون شب لعنتی.هنوز دلم پره
واااااای چقدر سخت بود دیدن سرم تو اون دست کوچولوت.دنیا رو سرم خراب میشد.خدایا هیچکی رو اسیر بیمارستان نکن.
نمیدونم چی شد شایدم بقول مادر جون چش زدن دخترمو.حالت خوبه خوب بود.چهار شنبه رفتیم خونه خاله دیدن نرگسی.از شبش بیحال افتادی و تو که از شیر خوردن سیر نمیشدی تا فردا شبش همش ۳۰-۴۰ سی سی شیر خوردی. تو که بزور می خوابیدی همش خواب بودی شب رفتیم دکتر گفت بستری من مردم اومدیم خونه ولی وقتی تا فردا صبحش بزور قطره چکون ۳۰ سیسی شیر خوردی مجبور شدیم بریم بیمارستان.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی