این روزها با هستی
امروز دخترم دو ساله و 5 ماهه شد .شیرین زبانی هایش همراه با سنش بیشتر میشود و بیشتر وقتها حرفهایی میزند که کاملا متعجب میشوم.
چند روز پیش قول دادم عصر میبرمش پارک کاری پیش آمد و تا دیر وقت بیرون بودیم دستامو گرفته میگه
مامانم من منتظر پارکمااا من و نتیجه ساعت 11 شب مجبور شدم بقولم عمل کنم.
چند روز پیش رفتیم شهربازی خلیج فارس یه دایناسور بادی بزرگ و بامزه داشت اول ازش ترسید گفت دایناسوره دومشو کتون(تکون)میده.اخر بازی رفته پیشش با انگشت اشاره میگه اگه میتونی بیا پایین.شلوغ کنی اسابت(حسابت)میرسم
این پروانه رو با دردسر رو صورتش نقاشی کردیم آخر شب خودشو تو آیینه دیده میگه صورتمو نشوری پروانم میره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی