هستیهستی، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه سن داره

هستی فنچ باباش

من هستی هستم(فاطیما)الان ۱۲ سالمه ،یه خواهر کوچولو و یه داداش ۵ ساله دارم ،من ۴ تا اسب دارم و عاشق اسب سواریم ،من عاشق خانوادمم

من از اولین سفرم برگشتم

1390/4/25 0:13
نویسنده : هستی
257 بازدید
اشتراک گذاری

اینم از اولین سفر من که همراه مامانو بابایی رفتیم تهران برا دیدن فامیلای بابایی.عصر 14 خرداد رفتیم و 12 تیر برگشتیم.Hello

ما یه ماه تهران بودیم ولی هوا خیلی گرم بود و زیاد بیرون نرفتیم اخه مامان می ترسید مریض بشم.من که عادت کرده بودم شیراز هر روز عصر برم پارک چند روز اول خیلی بی قراری کردم.ولی بعدش بچه خوبی شدم و دیگه گریه نکردم.

اونجا همش پیش آتاناز بودم.فقط نمی دونم چرا بعضی وقتا هوس می کرد و موهای منو بدجوری می کشید یادم باشه بزرگ شدم حتمن ازش بپرسم.

بهمون خیلی خوش گذشت اصلن گذر زمانو متوجه نشدیم.

موقع رفتن پرواز راحتی داشتیم ولی وای به برگشت.Smileysهواپیماش کوچولو بود،تازه اونجا فهمیدیم اول میره اصفهان،1.5 تاخیر بخاطر بدی هوا،بعدم که سوار شدیم مردیم از گرما،تهویه خراب بود.خلاصه ساعت 6 سوار شدیم و ساعت 10 رسیدیم.کلافه

یه هفته دیگه اسباب کشی داریم و منم به مامان کمک میکنم تا بتونه وسایلای خونه رو جمع کنه،شیکار کنم دیگه بیشتر می خوابم .

خسه شدم شخدر طولانی بود واییی این کتابی نوشتنم خیلی سختها.

عکساش باشه برا پست بعدی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان ماهان
25 تیر 90 12:58
خوشحالم که بهتون خوش گذشته


ممنون